جدول جو
جدول جو

معنی چلی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

چلی کردن
(دِ خُ نُ / نَ زَ دَ)
دیوانگی یا کودکی کردن. خل خلی کردن. خلبازی درآوردن. کارهای ابلهانه و سفیهانه کردن. و رجوع به چلی شود
لغت نامه دهخدا
چلی کردن
دیوانگی کردن خل خلی کردن
تصویری از چلی کردن
تصویر چلی کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چغلی کردن
تصویر چغلی کردن
گزارش دادن خبط و خطای کسی به شخص بالاتر از او یا شکایت کردن از عمل او
فرهنگ فارسی عمید
(کَ دَ)
رجوع به چغلی کردن شود
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ دَ)
زه کردن کمان را. کمان را چله بستن:
از زبر دستان که خواهد این کمان را چله کرد
بادۀ پرزور چون نگشود ز ابرو چین ترا.
صائب (از آنندراج)
رجوع به چله و چله بستن شود
لغت نامه دهخدا
(زَ تَ)
گناه نهفتۀ کسی را به آنکس که جزا تواند داد بقصد ایذاء گفتن. غمز. در تداول کودکان و نوآموزان، کار بد کسی را به معلم یا بزرگی گفتن تا بدکار را تنبیه کند. خطای همبازی یا همشاگردی یا همکار را نزد بزرگتران فاش ساختن. و رجوع به چغل و چغل خور و چغل خوری و چغلی شود
لغت نامه دهخدا
نوبان کردن شاهیار کردن، جانشین کردن ولی قرار دادن، طعامی که، ولیعهد کردن جانشین کردن: (طغرل بک را فرزند نبود الب ارسلان محمد پسر برادرش داود را ول و وصی کرد)، کسی را بمیزبانی و پرداخت مخارج عیش و عشرت راضی کردن: (دیشب فلان کس را ولی کردیم و عرق سیری خوردیم خ) ولیکن: استثنا را رساند ولی اما: (ولیکن ز دستور باید شنید بد و نیک بی او نیاید پدید) (شا)، از این جهت بالنتیجه. توضیح ولیکن از (ولکن) عربی ممال شده و بنابراین کاف آن مکسوراست نه مفتوح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
پا ترماندن در اختیار ملت (که دولت نمایندگی آنرا دارد) قرار دادن: (ملی کردن صنعت نفت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چله کردن
تصویر چله کردن
زه کردن کمان را کمان را چله بستن
فرهنگ لغت هوشیار
خطا و گناه کسی را باز گو کردن (نزد حاکم داروغه و دیگران)، شکایت از عمل کسی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
خطا و گناه کسی را باز گو کردن (نزد حاکم داروغه و دیگران)، شکایت از عمل کسی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ولی کردن
تصویر ولی کردن
((کَ دَ))
ولی قرار دادن، جانشین کردن، کسی را به میزبانی و پرداخت مخارج عیش و عشرت راضی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
((مِ لّ. کَ دَ))
مالکیت دولت بر بخشی از صنایع وفعالیت های تولیدی یا اقتصادی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
تأميمٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
Nationalize
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
nationaliser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
国有化
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
国有化する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
قومی بنانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
לאומיות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
ทำให้เป็นของรัฐ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
국유화하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
kubinafsisha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
राष्ट्रीयकरण करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
millîleştirmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
menasionalisasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
জাতীয়করণ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
nazionalizzare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
verstaatlichen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
nationaliseren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
націоналізувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
национализировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
upaństwowić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
nacionalizar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
nacionalizar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی