جدول جو
جدول جو

معنی چلی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

چلی کردن
دیوانگی کردن خل خلی کردن
تصویری از چلی کردن
تصویر چلی کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چله کردن
تصویر چله کردن
زه کردن کمان را کمان را چله بستن
فرهنگ لغت هوشیار
خطا و گناه کسی را باز گو کردن (نزد حاکم داروغه و دیگران)، شکایت از عمل کسی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
خطا و گناه کسی را باز گو کردن (نزد حاکم داروغه و دیگران)، شکایت از عمل کسی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
پا ترماندن در اختیار ملت (که دولت نمایندگی آنرا دارد) قرار دادن: (ملی کردن صنعت نفت)
فرهنگ لغت هوشیار
نوبان کردن شاهیار کردن، جانشین کردن ولی قرار دادن، طعامی که، ولیعهد کردن جانشین کردن: (طغرل بک را فرزند نبود الب ارسلان محمد پسر برادرش داود را ول و وصی کرد)، کسی را بمیزبانی و پرداخت مخارج عیش و عشرت راضی کردن: (دیشب فلان کس را ولی کردیم و عرق سیری خوردیم خ) ولیکن: استثنا را رساند ولی اما: (ولیکن ز دستور باید شنید بد و نیک بی او نیاید پدید) (شا)، از این جهت بالنتیجه. توضیح ولیکن از (ولکن) عربی ممال شده و بنابراین کاف آن مکسوراست نه مفتوح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
((مِ لّ. کَ دَ))
مالکیت دولت بر بخشی از صنایع وفعالیت های تولیدی یا اقتصادی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ولی کردن
تصویر ولی کردن
((کَ دَ))
ولی قرار دادن، جانشین کردن، کسی را به میزبانی و پرداخت مخارج عیش و عشرت راضی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چغلی کردن
تصویر چغلی کردن
گزارش دادن خبط و خطای کسی به شخص بالاتر از او یا شکایت کردن از عمل او
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
Nationalize
دیکشنری فارسی به انگلیسی
национализировать
دیکشنری فارسی به روسی
націоналізувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
राष्ट्रीयकरण करना
دیکشنری فارسی به هندی
জাতীয়করণ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
ทำให้เป็นของรัฐ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تلف کردن
تصویر تلف کردن
هدر دادن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جلب کردن
تصویر جلب کردن
واکشیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بری کردن
تصویر بری کردن
بیزار کردن، دور کردن
فرهنگ لغت هوشیار
گردن کشیدن نافرمانیدن، دست اندازی ستم ستم کردن تعدی کردی تجاوز کردن، نافرمانی کردن یاغی شدن سرکشی کردن عصیان ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار